بابا، همچون بادی ملایم، در میان ترافیک پراکنده]ی سَر شب زیگزاگ می]رفت. با چنان وقاری دوچرخه]اش را می]راند، گویی اشراف]زاده]ای است نشسته بر تَرک اسب. درحالی]که روی رکاب پا می]زد …